سید امیر علیسید امیر علی، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 18 روز سن داره

یادگاری های امیر

امیر نزدیک یک سالگی

باز هم گرفتاری باعث شد دیرتر یادگاری برای آقا زاده بگذارم اما حسابی فضول شده و تا من پای لب تاب می شینم میاد سراغم و به پام آویزون می شه و با فشار آوردن به خودش می گه که منو بیار بالا و وقتی که میاد بالا، تا همه دم و دستگاه رو به هم نریزه ول کن نیست، و بابایی مجبور می شه امیر آقا رو دعوا کنه. در این روزا که راه رفتن و خوب یاد گرفته حسابی به همه جا سرمی زنه و بعضی وقتا هم که سرحال باشه وسط خونه برا خودش می چرخه و با خودش حرف می زنه اینگاری با راه رفتنش حسابی حال می کنه. پایین اومدن از تخت و مبل رو هم یاد گرفته و قشنگ با پا پایین می یاد البته ناگفته نمونه که اول همین هفته وقتی تنها بود و می خواست از تخت بیاد پایین با کله رفت تو زمین ...
28 بهمن 1391

11ماهگیت مبارک عزیز دلم

هزار هزار ساله بشی عزیزم با تنی سالم و تندرست خوشگل مامانی ، بزرگ و آقا شدی ، هر روز از روز قبل شیرین تر و خواستنی تر میشی قربونت بشم. دیگه باید روز شماری کنم برای امیرم تا لحظه تولدش  این لحظه با شکوه و به یادماندنی رو در کنار هم جشن بگیریم ان شاء الله خدایا شکرت هزاران هزار بار شکرت به خاطر این دوست داشتنی که به من و همسرم هدیه کردی. خودت نگهدارش باش. آمین امروز خورشید درخشان‌تر است و آسمان آبی‌تر نسیم زندگی را به پرواز می‌کشد و پرنده آواز  جدید می‌سراید امروز بهاری دیگر است در روز تولد مهربان‌ترین در میلاد کسی که  چشمانم با  حضورش بارانی است امرو...
5 بهمن 1391

اولین قدم های امیر

با سلام خیلی وقته می خوام یادداشتی برای امیرم بذارم اما مشغله کار و زندگی باعث شده تا کمی دیرتر شد... بحرحال امیر خان در این ماه یک سرماخوردگی طولانی رو پشت سرگذاشت که حسابی ضعیفش کرد ولی خدا رو شکر بخیر گذشت و یک اتفاق (برای پدر و مادر) هیجان انگیز، نهادن اولین قدم های بچه روی پاهای خودشه، خیلی چاق شدم واقعاً لحظاتی لذت بخشی بود که پسرم راه می رفت . البته هنوز چند قدم بیشتر نمی تونه برداره که منم یه فیلم کوتاه ازش می زارم، که آخرش خودش بیشتر از ما ذوق می کنه که راه می ره، اون کار آخر فیلم و خیلی وقتا انجام می ده، نمی دونم یعنی چی ولی همراه با ذوقه ... در ادامه باید بگم امیر خان وقتی بابایی چایی می خوره باید به ایشون هم چایی بدم...
2 بهمن 1391
1